جادوی ترانه در وانفسای معیشت، و بی‌رحمی سیاست ...

جادوی ترانه در وانفسای معیشت، و بی‌رحمی سیاست ...

هنر موسیقی، ادبیات و نگارگری

گاهی باید فارغ از نابه‌سامانی های اجتماعی و اقتصادی و گرفتاری‌های ایام و البته دنیای بی‌رحم و مروت سیاست، به اصل ترانه پیوست و جادویش را نیوشید و نوشید.


گرفتاری‌های روزمره و ذهنی و روحی ما، مردم ایران آن قدر در این روزگاران زیاد و پیچیده شده که اغلب از لذت‌های ساده زندگی هم خود را بی‌نصیب می گذاریم و کامی نمی‌گیریم.

   استاد شفیعی کدکنی این وضعیت ایرانی‌ها را در قطعه شعر کوتاه طفلی به نام شادی به روشنی ترسیم کرده است:" طفلی به نام شادی، دیری است گم شده است/ با چشم های روشن براق / با گیسویی بلند به بالای آرزو/ هرکس از او نشانی دارد، ما را کند خبر/ این هم نشانی‌ما / یک سو خلیج فارس/ سوی دگر خزر".
   
  اگر از اصل « عدم قطعیت هایزنبرگ» اغماض کنیم که اساساً در ساحت علم نمی‌توان دخالت بی‌جا کرد، به خصوص از نوع فیزیک کوانتوم آن  می‌توان با قطعیت گفت در عالم موسیقی همه افراد دچار جادوی ترانه شده‌اند.

   غیر از آن که هرکدام از ما بر مبنای سلایق و دلبستگی ها به صدای خواننده خاصی گرایش و علاقه بیشتری داریم، لیکن برخی از آهنگ‌ها صرف‌نظر از این که خواننده آن چه کسی باشد، به دلیل زیبایی و دل‌نشینی متن ترانه و شعر و نیز آهنگی که برای آن ساخته می‌شود یا برعکس، در زمرۀ آهنگ‌های جاودانه می شوند و در نسل‌ها و یادها برای همیشه باقی می‌مانند.

   ترانۀ «‌مرا ببوس» با شعری جاودانه از دکتر حیدر رقابی و آهنگ‌سازی استاد مجید وفادار در اوایل دهه 30 خورشیدی از این دست است که پس از هفتاد سال از اجرای بی‌بدیل حسن گلنراقی همچنان در هر کوی و برزنی بر زبان‌ها جاری است.

 

   حسن گلنراقی خواننده‌ای حرفه‌ای نبود و به خواست پرویز یاحقی به طور اتفاقی آن را در استودیوی رادیو به زیباترین وجه ممکن اجرا کرد که شرح مفصل آن را در کتاب «وقت هر دل‌تنگی، یاد بعضی نفرات» آورده‌ام.

   اما این ترانه را بعد از او هم هر کسی خواند همان زیبایی، لطافت و جادویش را حفظ کرد. یا ترانه «مرغ سحر» از ملک الشعرای بهار که قدمتی بیش از مرا ببوس دارد و از ساخته‌های مرتضی خان نی‌داوود است. این ترانه را قَمَر جاودانه کرد و استاد آواز ایران محمدرضا شجریان به آن اعتبار بخشید. 

 جادوی ترانه را از جهتی دیگر و متفاوت نیز می‌توان بررسید که شاید تا به امروز کمتر بدان پرداخته شده باشد و شاید هم موارد قابل توجهی از این نوع عرضه نشده است.
   این نگاه از زاویه‌ای دیگر، مربوط به ترانه‌های شاد و طرب‌انگیز است که عموماً خاطرات خوب ما را که سال‌های پس از دهه پنجم عمر خود را می‌گذرانیم در بر می‌گیرد.

   ترانه هایی که امکان تنظیم و اجرای آن علاوه بر محافل و هم‌نشینی های شاد و نشاط آور در شرایط خلوت‌، تنهایی، آرامش و نیز حالات غم‌بار انسان هم وجود دارد و قابل تأمل و دل‌چسب است، به طوریکه پیش از اینکه آن را در تنظیمی جدید بشنوید، این‌گونه به نظر نمی‌آمد.

    در دهه های 60 و 70 خورشیدی ترانه‌های خواننده‌ای که صدای آن چنان گرمی هم نداشت و مرحوم علی انصاریان به او عمو حسن می‌گفت واجد خصوصیات برجسته‌ای بود که به دلیل چیره دستی او در آهنگ سازی همه را به شعف و شادمانی وا می‌داشت.

   هرچند اکثر آهنگ‌های شاد چون از استحکام چندانی در ترانه برخوردار نیستند، بنابراین در تنظیمی متفاوت شاید خیلی خوش‌آیند نباشند و تنها ریتم آنها در ذهن باقی بماند ولی در عین غافل‌گیری ترانه «زنده باد عشق» یا همان «خیلی وقته که دلم واست تنگ نمیشه» عمو حسن را که برایمان بسیار خاطره انگیز بود با اجرایی متفاوت و گرچه کوتاه از پارسا دمیرچی در اینستاگرام شنیدم و از آن که در شمایلی جدید و البته حزن آلود گوش را می نواخت به وجد آمدم.

   به یقین این هارمونی و دل‌نشین بودن ترانه در دو اجرای مختلف بی دلیل نیست. زیرا ترانه سرای آن خانم لیلا کسری ازشاخص‌ترین ترانه سرایان معاصر در عرصه موسیقی پاپ بوده است: « تو میای تموم میشه هر چی غمه / روز دیدار تو روز عشقمه / زندگی عشق همین دقایقه / زنده باد هرکی هنوز یه عاشقه ....... انگار از یه معبد عشق قدیمی تو میای / از یه شعر عاشقونه صمیمی تو میای »‌.

   خوش‌بختانه این بازخوانی‌های مختلف ترانه‌ها در سال‌های اخیر به دفعات تکرار شده که برخی از آنها بسیار دل‌کش و زیبا و یادآور خاطرات شنیداری ایام گذشته در این وانفسای روزگار است.

   یکی از برجسته ترین آنها بازخوانی آهنگ «سفر» یا «بستی تو تا بار سفر از خونۀ ما» از خانم سوسن است که در این سالیان، اجراهای مختلفی از آن شنیده  و با اقبال روبرو شده است:  « هر جا میرم یادت همیشه / هرگز ازم جدا نمیشه ........ تو در این سفر خدایا زبلا نگه بدارش / که دل امیدوارم به خیال او نشسته ».  

    گاهی باید فارغ از نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی و گرفتاری های ایام و البته دنیای بی‌رحم و مروت سیاست، به اصل ترانه پیوست و جادویش را نوش جان کرد.

    اگر مانند من صدای خوبی هم ندارید این ترانه‌ها را هراز چندی با خود زمزمه و حتی در خلوت با صدای بلند بخوانید و اگر هم صدای خوشی دارید دیگران را از این ترانه ها محروم نکنید.