جای گزیدگی "دولت بهار" هنوز درد می کند و تحمل گزش "دولت سایه" را نداریم

جای گزیدگی "دولت بهار" هنوز درد می کند و تحمل گزش "دولت سایه" را نداریم

علم، سیاست و اجتماع

می دانید معنای زشت این حرف چیست؟ این است که ما نظامی را می خواهیم که داخلش یک سری پست و مقام و امکانات باشد و همه شان هم به ما برسد ولی اگر به ما نرسد، مگر ما اسکول هستیم که برای این نظام کار کنیم و هزینه دهیم؟


 آنچه در پی می آید، یادداشتی است که برایمان ارسال شده است و عیناً و بدون قضاوت محتوایی منتشر می شود ؛ فقط نام سایتی که نویسنده در متن بدان اشاره کرده، به دلیل ملاحظات حرفه ای حذف شده است.

ارسال کننده که خود را محمد. الف معرفی کرده، نوشته است: « من این نوشته را اول به سایت اصولگرای (...) فرستادم ولی آنها چاپ نکردند و حالا به شما می فرستم و نمی دانم شما چاپش می کنید یا نه. به هر حال، حرفی است که چند روزی در گلویم مانده و حال و روزم را بد کرده است:

 من با افتخار می گویم که یک اصولگرای انقلابی ولایی هستم. بعد از شهادت جانسوز سید محرومان آیت الله شهید سید ابراهیم رئیسی و در زمان انتخابات ، شب و روز برای رأی آوردن کاندیدای جبهه انقلاب یعنی سعید جلیلی کوشش کردم و در هر دو مرحله به همراه خانواده ام به او رای دادیم.
نتیجه انتخابات مرا خیلی ناراحت کرد به طوری که روز اعلام نتایج حتی یک لقمه غذا از گلویم پایین نرفت. اما چیزی که دنیای فکری و سیاسی مرا مانند بمب اتم ویران کرد روز رای اعتماد به وزیران و واکنش های بعد از آن بود.

قبلش این را بگویم که اگر افرادی مانند من به جلیلی و رسایی و ثابتی و آقاتهرانی و این ها رای می دهیم به خاطر این نیست که از چشم و ابروی این ها خوشمان می آید یا نفع و سودی گیرمان می آید بلکه به این دلیل است که این ها را پیرو ولی فقیه می دانیم. معیار ما برای سنجش افراد سیاسی میزان ولایت پذیری افراد است. ما هاشمی رفسنجانی را  هم تا وقتی که در خط رهبری بود می پذیرفتیم ولی وقتی با رهبری معظم زاویه پیدا کرد، او را هم کنار زدیم. این ها که از هاشمی بزرگ تر نیستند.
تا کنون تصور می کردم که در فضای سیاسی ایران جبهه پایداری بیشتر از بقیه و حتی از سایر اصولگراها در خط رهبری است و فقط و فقط به همین دلیل ساده ولی مهم من در چند انتخابات اخیر کاندیداهای آنها را انتخاب کردم چون فکر می کردم آنها تقویت کننده مسیر رهبر معظم انقلاب هستند.

روز رای اعتماد رئیس جمهور گفت که رهبر معظم انقلاب قبل از همه ، آقای سید عباس عراقچی را برای وزارت خارجه برگزیده اند و نظرشان روی وزارت ایشان است. درباره سایر وزیران هم گفتند که همه شان با رهبری هماهنگ شده اند.
من هم معتقدم که مجلس باید درباره وزیران تصمیم بگیرد ولی وقتی کسی تمام هویت و اصل حضورش در مجلس را مدیون رهبری و رای دهندگان ولایی است و با شعار اطاعت از رهبری و پشت سر ولی فقیه حرکت کردن، پله های ترقی را به سرعت پیموده و مثلاً از یک مجری ساده یا یک منبری معمولی به نمایندگی مجلس رسیده، باید در بزنگاه های این چنینی ولایتمداری اش را نشان دهد.

علیرغم این ها ثابتی (که  خودم بهش رای داده ام) در مجلس از این انتقاد کرد که یک نفر گفته این وزرا خوب هستند پس مجلس را  تعطیل کنیم و مشخص است که منظورش از آن یک نفر که بود. اگر این حرف را یک اصلاح طلب می گفت برای ما حزب اللهی ها قابل درک بود اما از زبان نزدیکان جبهه پایداری این را شنیدن، مانند شنیدن کفر از زبان مدعی پیغمبری بود!!

تازه بعد از این که پزشکیان نظر نهایی رهبر معظم انقلاب درباره عراقچی را علنی کرد، بعضی از نمایندگان نزدیک پایداری مثل همین ثابتی و رسایی، برگه رای های خودشان را که در آنها به عراقچی رای منفی داده بودند منتشر کردند و ناگفته پیداست که این ها می دانستند آنچه که پزشکیان به روایت از رهبر معظم انقلاب گفته واقعیت دارد. یعنی می دانستند که نظر رهبری روی وزارت عراقچی موافق است ولی دقیقاً به او رای مخالف دادند.

بعد از این ماجراها که مانند آب سردی بر سر من و افراد انقلابی مثل من بود، دیدم که هواداران همین جریان شروع کرده اند به توئیت هایی مانند این که مگر ما اسکول نظام هستیم؟ یا فردا که اغتشاشات شد ببینیم کی میاد جمع می کنه و ....!!!!
واقعاً یعنی چی؟ یعنی ما نیروهای انقلابی فقط تا وقتی ولایت پذیر هستیم که انتخابات را ببریم و وزیرانی که می خواهیم رای بیاورند و وزیرانی که نمی خواهیم بیفتند؟!!

اما اگر رای نیاوردیم و رهبری معظم افرادی را تایید فرمودند که باب میل شخصی ما نیست، می شویم اسکول نظام؟ می دانید معنای زشت این حرف چیست؟ این است که ما نظام را برای خودمان می خواهیم، نظام بدهکار ماست، ما نظامی را می خواهیم که داخلش یک سری پست و مقام و امکانات باشد و همه شان هم به ما برسد ولی اگر به ما نرسد، مگر ما اسکول هستیم که برای این نظام کار کنیم و هزینه دهیم؟ ما اگر با اغتشاشات مبارزه  می کنیم هم به این دلیل است که آن پست و مقام ها برایمان باقی بماند. ما تا زمانی مومن به رهبری هستیم که منافع ما تضمین شود و الا با اسم رمز آن یک نفر، از رهبری هم عبور می کنیم.

بعد از ماجراهای احمدی نژاد که چقدر از رهبری برایش هزینه شد و هر چه داشت از بزرگواری و حمایت های پدرانه مقام معظم رهبری داشت ولی آخر سر نمک خورد و نمکدان شکست و به تقابل پرداخت، فکر نمی کردم که چنین اتفاقی بار دیگر در جمهوری اسلامی رخ دهد و عده ای با شعار اطاعت از رهبری، بالا بروند و وقتی به آن بالا رسیدند، راهشان را جدا کنند و حتی تهدید نمایند که اگر باز هم اغتشاش شد ببینیم کی می آید و جمع می کند؟!!

خدا رحم کرد که این تفکر منافع محور در دوران دفاع مقدس وجود نداشت وگرنه رزمندگان ما هم باید دو دو تا چهار تا می کردند که چی بهشان می رسد و اگر پست و مقامی به ایشان نمی دادند باید می گفتند ببینیم کی می رود جنگ را جمع کند؟!! امروز هم اصولگرایان واقعی، همانند رزمندگان  8 سال دفاع مقدس خود را بدهکار نظام می دانند نه اسکول نظام.

امروز من باز هم با افتخار می گویم که یک اصولگرای انقلابی ولایی هستم ولی بعد از دیدن آنچه در این روزها اتفاق افتاد و تفکر بسیار بسیار زیاد درباره تجربه تلخ احمدی نژاد، این را هم می گویم که «جبهه پایداری! هذا فراق بینی و بینک چون تا حالا به غلط فکر می کردم شما پیرو ولایت هستید ولی اکنون شما را تکرار محمود احمدی نژاد می دانم. یک بار زمان احمدی نژاد فریب خوردم و نمی خواهم بار دیگر دوباره همان فریب را بخورم. یک روایتی هست که می فرماید مومن از یک سوراخ  دوبار گزیده نمی شود. من هم انشاءالله اگر جزو مومنان باشم مجدداً گزیده نمی شوم. جای گزیدگی دولت بهار هنوز درد می کند و تاب و توانی برای گزش دولت سایه نداریم.»

اصولگرایان هم بدانند که اگر ما امت حزب الله پشت شان هستیم به خاطر این است که آنها را تابع و تقویت کننده خط رهبری معظم انقلاب می دانیم. اگر ذره ای از این مسیر کج شوند، ذره ای برایشان ارزش قائل نخواهیم بود چه رسد به این که در تریبون مجلس گوشه و کنایه بیایند که آن یک نفر چرا چنین گفته است؟ و بعد انتظار داشته باشند ما همانند گذشته حامی شان باشیم!
حواس تان خیلی جمع باشد اصولگراها!!! »