به بهانۀ 40 سالگی مرتضی پاشایی و یک دهه بعد از تشییع غافل‌گیرکنندۀ او ...

به بهانۀ 40 سالگی مرتضی پاشایی و یک دهه بعد از تشییع غافل‌گیرکنندۀ او ...

هنر موسیقی، ادبیات و نگارگری

«مرتضی پاشایی» اگر بود امروز 40 ساله می‌شد اما این سال روز بهانه‌ای است برای یادکرد تشییع غافل‌گیر کنندۀ او در 10 سال قبل و در آبان 93. مرگی که به یک رخداد اجتماعی تبدیل شد.


«مرتضی پاشایی» اگر بود امروز 40 ساله می شد اما این سال‌روز بهانه‌ای است برای یادکرد تشییع غافل‌گیر کنندۀ او در 10 سال قبل و در آبان 93. مرگی که به یک رخداد اجتماعی تبدیل و اتفاقاتی که پیرامون مراسم تشییع او و بعد از آن رخ داد، موجب شد برخی از جامعه‌شناسان از آن با عنوان «پدیدۀ پاشایی» نام ببرند. 

مرتضی پاشایی

پدیده‌ای که دامنه و گسترۀ آن از کف خیابان تا فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی بسط یافت و یک سوگ‌واری شگفت‌انگیز و ویژه را خلق کرد. این پدیده چنان وسیع بود که حتی در فضای دانشگاهی و محیط آکادمیک هم برای فهم جامعه شناختی آن نشست و میزگرد برگزار شد که خود آن هم به اظهار نظر تند و انتقادی یک جامعه شناس به حاشیه و جنجال تبدیل شد.

دکتر یوسف اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در نشستی که برای تحلیل پدیدۀ پاشایی برگزار شده بود در یک سخن‌رانی توفانی و جنجالی ابتدا موسیقی پاپ را مبتذل دانست و بعد پاشایی را خواننده‌ای خواند که در این سبک، پیش ‌پا‌افتاده‌ترین شعرها و آهنگ‌ها را با صدایی فالش (خارج از دستگاه) می‌خواند. 

اباذری دلیل اصلی شکل‌گیریِ پدیدۀ پاشایی را سیاست‌زدایی دانست و نمود آن را میدان دادن به افراد غیر‌نخبه همچون ورزشکاران، بازیگران، خوانندگان و ... در امور سیاسی.  این اظهار نظر البته با واکنش‌های معترضانه هم همراه شد و برخی سخن اباذری را مصداق جامعه ناشناسی او دانستند. 

  بعضی هم گفتند او نسل جدید و جهان‌شان را نمی‌شناسد و برخی هم معتقد بودند او از موضع واکنش به یک پدیده صحبت می‌کند و نه کنش!  این‌که پدیده‌ای با فریم‌های ذهنی‌اش سازگار نبوده‌است و او شروع به تخریب آن پدیده کرده است. 

مرتضی پاشایی

   مهدی خسروانی مترجم کتب فلسفی در نقد سخنان اباذری نوشت: «‌اگر اصرار داریم در میان کسانی زندگی کنیم که بتهوون و موتسارت گوش می‌دهند راه عاقلانه‌اش این است که به میان آن‌ها برویم نه این‌که در بین کسانی که مرتضی پاشایی گوش می‌دهند بمانیم و بخواهیم با حرص‌خوردن و فحش‌دادن آن‌ها را هدایت کنیم تا موسیقی کلاسیک گوش بدهند.» 

   البته سخنان اباذری موافقانی هم داشت از جمله سیدعبدالجواد موسوی شاعر و روزنامه‌نگارکه در وبلاگش نوشت: «دکتر اباذری درست گفت. با لحن درستی هم گفت. باید به این طایفۀ رخوت‌زده متقلب که به همه حتی خودش دروغ می‌گوید نهیب می‌زد، که زد. خوب هم زد. به اسم احترام گذاشتن به سلایق مختلف و عقیده‌های متفاوت هر چیز اصیلی را داریم نابود می‌کنیم و در عوض به سخیف‌ترین و ابتدایی‌ترین حوائج و غرایز عوام کالانعام رنگ هنر و فرهیختگی می‌زنیم.» 

  علی ثباتی - شاعر- هم در حمایت از سخنان اباذری نوشت:  «مردم توده‌ای هستند که با رسانه‌ها مدیریّت و «رانده» می‌شوند و احساس آنی و غلوّآمیز مردم به مرگ پاشایی، از تأمّل، تفکّری و نگاه جدّی به موسیقی برنخاسته است. «روشن‌فکر اگر علیه این اتّحاد هم‌سطح‌کننده‌ی نابودگر فردیّت و تفاوت‌های فردی فریاد نکند چه باید کند.کاش اباذری با عصبیّت کم‌تری همین حرف‌ها را زده‌ بود، ولی در درستی حرف‌اش بحثی نیست.»

پدیدۀ مرتضی پاشایی


   «سعید معیدفر» جامعه‌شناس اما سخنان اباذری را در عدم درک دقیق نسل جدید و سبک زندگی آن دانست و معتقد بود:«این نسل می خواهد سبک زندگی، باورها و رفتارهایش را به گوش نسلی که بسته است برساند. این در حالی است که همچنان در برابر این نسل مقاومت شکل می گیرد.».

 یکی دیگر از تحلیل‌گران دکتر هادی خانیکی استاد علوم ارتباطات بود که مرگ پاشایی را یک «فراواقعیت» دانست و نقش شبکه‌های اجتماعی و فضاهای مجازی در شکل گیری «پدیده پاشایی» را برجسته کرد و معتقد بود  بسیاری از کسانی که در این مراسم حضور داشتند پاشایی را نمی‌شناختند ولی حضور در شبکه‌های اجتماعی این احساس را به آنها داد که باید در این مراسم حضور یابند و دیده و شناخته شوند.

  او البته بیماری سرطان پاشایی را که امروز به یک مسالۀاجتماعی برای جامعه ما تبدیل شده را نیز عاملی مکمل در شکل‌گیری این پدیده دانست. 

مرحوم دکتر محمد امین قانعی‌راد که در آن زمان رییس انجمن جامعه شناسی بود با تأکید بر این که پدیدۀ سوگ پاشایی «شکافِ آگاهی» یا «حفرۀ آگاهی» در جامعه ایران را نشان داد، معتقد بود: «شکاف آگاهی از یک سو بین مسؤولان و عموم مردم و در سوی دیگر بین جوانان و مسن‌ترها رخ داده است که البته این مسأله به معنی تفاوت در ارزش هایشان نیست.»

 «محمد سعید ذکایی» عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی هم «پدیدۀ پاشایی» را مصداق «نوقبیله گرایی» دانست و معتقد بود: «در این مراسم ما شاهد بودیم انواع آیین‌های سوگواری از سنتی گرفته تا نوین شکل گرفت و تجربۀ پاشایی بیان‌گر انواعی از مشارکت عاطفی، مشارکت دیجیتال، معاشرت پذیری مدرن، تاکید بر نوع خاصی از سبک زندگی و دعوت به چارچوب های اخلاقی جدید بود.»

دکتر شهابی یکی دیگر از اعضای هیات علمی دانشگاه علامه  مراسم پاشایی را گونه ای از یک تخطی کارناوالی دانست و معتقد بود: «بی اعتنایی بزرگسالان و مسؤولان نسبت به نیازهای نسل جوانیکی از مهم‌ترین و ابتدایی‌ترین دلایل شکل گیری تخطی‌های کارناوالی است».

  «نعمت الله فاضلی» استاد انسان شناسی هم این پدیده را مصداقی از  فرهنگ نوظهور در برابر فرهنگ های غالب و رسوب یافته و رواج فردگرایی افراطی دانست و برعکس او دکتر «مهدی منتظر قائم» معتقد بود حضور جوانان دهه ی 60، دهن‌کجی به فرد‌گرایی لجام گسیخته بود.

 حالا یک دهه از مرگ پاشایی می‌گذرد اما به نظر می‌رسد «پدیدۀ پاشایی» به مثابۀ یک رخداد یا رویکرد اجتماعی مسأله مند بوده و همچنان برای فهم نسل جدید و سبک زندگی او نیازمند فهم پذیری است. گرچه در این یک دهه بسیاری از تحلیل هایی که پیرامون این پدیده رخ داد خود به ایجاد تغییرات و شکل گیری جامعه جدیدی منجر شده که حالا بحران ها و چالش های تازه تری را تجربه می کند و پدیده های اجتماعی خود را می‌سازد.

   شاید اگر 10 سال قبل پدیدۀ پاشایی تحلیل شده بود در جریان جنبس مهسا در پاییز 1401 که نسل  زِد برپا کرد حاکمیت کمتر غافل‌گیر می‌شد.