پس ممکن‌ترین راه اعتراض چیست؟!

پس ممکن‌ترین راه اعتراض چیست؟!

هنر موسیقی، ادبیات و نگارگری

چرا باید تنها راه‌های پیش پای معترضین، محکومیت قضایی یا خروج از کشور باشد؟


سه روز پیش شروین حاجی‌پور کلیپی منتشر کرد در باره اینکه حکم ۴۴ ماه زندانش تایید شده و باید به زندان برود. پرسش اصلی او این است که «آیا راه دیگری برای اعتراض کردن وجود دارد؟» و «آیا مدنی‌تر از قطعه برای، شیوه‌ای برای اعتراض هست؟» شروین معترض است، نمی‌خواهد ایران را ترک کند و به زندان هم نمی‌خواهد برود. 

اگر بنا باشد اصلاحی در جامعه ایران رخ دهد، باید کاری کرد که جمع این سه گزینه غیرممکن نباشد. و کسانی که طبق ارزش‌هایشان، نمی‌خواهند طبق ارزش‌های رسمی عمل کنند، امکان کنش در ایران را داشته باشند. آنها، نه خودشان، خود را مجرم می‌دانند نه عرف آنها را مجرم و برانداز می‌شناسد؛ بلکه فقط متفاوت با نظام رسمی هستند و معترض به آن.

روشن است که انتظار شروین فقط این نیست که زندان نرود، بلکه می‌خواهد بتواند ترانه اعتراضی بسازد. ولی می‌داند که وقتی ترانه اعتراضی می‌سازد، نمی‌تواند از فضاهای رسمی استفاده کند، روی استیج برود و از پلتفرم‌ها و تلویزیون استفاده کند. اما او می‌خواهد ترانه بسازد و در همین فضای مجازی فیلترشده منتشر کند.

چرا باید تنها راه‌های پیش پای معترضین، محکومیت قضایی یا خروج از کشور باشد؟

"آلبرت هیرشمن" در کتاب خروج، اعتراض و وفاداری، این سه‌گانه را به خوبی نشان داده است. منظورم از وفاداری، وفاداری به اصل نظام است که اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان هر دو در آن مشترک هستند. خروج هم خروج از نظام سیاسی است که براندازان با همه شقوق گوناگون، معرفش هستند.

گروه سوم، یعنی معترضان، در همین کشور ساکن هستند، برانداز نیستند و نمی‌خواهد باشند، اما پاره‌ای از قواعد اساسی نظام رسمی را قبول ندارند و علنا با آن مخالفت می‌کنند. ولی در مخالفت با آن، با براندازان همدست نمی‌شوند. و این، آن مرز آشکار ولی باریکی است که به آن توجه نمی‌شود. سیاست آنها سیاست زندگی است برخلاف براندازان، که تنفر و کین‌توزی مبنای عملشان است. 

درگذشت مهسا امینی در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ مقدمه اعتراضاتی شد که هنوز هم جامعه ایران تحت تاثیر آن است. چند روز پس از آن، ژانر «برای...» در توییتر به راه افتاد که معترضین توییت می‌کردند که به چه چیزی در ایران اعتراض دارند و ابعاد گوناگون اعتراض‌شان را می‌نوشتند.

از میان هزاران «برای...»ی توییت‌شده در آن چند روز، شروین حاجی پور،  ۲۹ مورد از آنها را انتخاب کرد و ترانه «برای...» را در ۶ مهر منتشر کرد.

ترانه در یکی‌دو روز اول انتشار، فقط در صفحه اینستاگرام حاجی‌پور بیش از ۴۰ میلیون بار دیده شد، و به یکی از نمادهای این جنبش اعتراضی تبدیل شد.  

این ترانه، یکی از نمونه‌های «ممکن‌ترین اعتراض در جامعه ایران» است. نه در متن ترانه‌ای که شروین حاجی‌پور خواند، نه در توییت‌هایی که به عنوان شاهد مثال در کلیپ آورد و نه در تصاویری که در یک روایت تصویری دیگر از این ترانه، همان روز ارائه شد، اعتراضی متوجه اصل نظام و رهبری نبود و تنها یک بار از تصویر رئیس‌جمهوری فقید استفاده شد.

محور اعتراض‌ها هم عمدتا اجتماعی بود و نه سیاسی؛ اجتماعی‌ به معنای عام و عمومیت‌یافته آن. من همان روز انتشار در توییتی نوشتم که «شعار زن_زندگی_آزادی و ژانر برای... که شروین حاجی‌پور امروز ترانه‌ای برای آن سرود، نشان داد معترضین عاقل‌‌اند و از ایران‌ستیزان گذر کرده‌‌اند؛‌ نه شعار تجزیه‌طلبانه دادند و نه به میل پهلوی و رجوی و علی‌نژاد عمل کردند. جامعه‌ فرسنگ‌ها از تحلیل‌گران جلوتر است و از سیاست‌بازان متفاوت».

آنچه آن ترانه انجام داد، ایجاد بالاترین آگاهی جمعی ممکن یک گروه اجتماعی است، یعنی اینکه معترضین از طریق این ترانه به یک آگاهی جمعی و مشترک رسیدند که از چه چیزی ناراضی هستند و چگونه می‌توان در ایران به همه چیز اعتراض کرد بدون آنکه اعتراض کردن غیرممکن شود.

تبدیل اعتراض سیاسی به اعتراض اجتماعی، پس از شکست اعتراض سیاسی، در چارچوب همین رویکرد است. ترانه «برای...» یک نقد مدنی است، اعتراضی در قالب یک اثر هنری، بدون توهین به کسی. اما اینکه اثر به سرعت و به صورت گسترده دیده شد، بخاطر شرایط ایران بود. 

غیرممکن کردن اعتراض و اسکات یا راندن معترضین به خارج از کشور، فرصت‌های اصلاح در جامعه را هم از دست می‌دهد. باید برای نقد مدنی و شنیدن صدای متفاوت جایی گذاشت.

نگاه کنید بعد از رای آوردن پزشکیان چقدر امید در جامعه افزایش یافته، با آزاد گذاشتن اعتراضات ممکن، و با بسط دامنه اعتراضات ممکن، این امید چند برابر خواهد شد. جناب آقای اژه‌ای، جلوی زندانی شدن شروین را بگیرید. بگذارید امید به ایران با کمک «همه» ایرانیان اوج بگیرد.