نیاز آدمهای مست نایتکلاب ها، همبندهای سلول حقیرانهای که ساسی در آن زندگی میکند و اسمش را آزادی گذاشته، نه با «اردک تکتک» رفع میشود نه با خسرو آواز ایران، مرحوم شجریان !
«چقدر نامردین شما!»
«دو ساله من آهنگ نخوندم، یک بار فکر نکردین مشکل از خودتونه؟»
«من اگه اندازه تو با بچهها سروکار داشتم الان ارتش داشتم، میگفتم بشینید کل بچههای دنیا مینشستن، ولی تو بُرِشت، کَره رو هم نمیبره.»
این به ظاهر استدلالهای کوبنده ساسیمانکن خیلیها را شگفتزده کرد...!
به نظرشان منطقی آمده بود که کسی بگوید عمق نفوذ چیزهایی که ساسی میخواند و به سختی میشود اسمشان را موسیقی، اثر، آهنگ یا ترانه هم گذاشت، به خاطر فقدان اثرگذاری در آثار کسانی است که در جریان مقابل او ایستادهاند. آن هم در تقابل با کسی که بدون تردید بیش از 90درصد ترانههای کودکانه خوشریتم و برانگیزاننده دهههای 80 و 90 صداوسیما متعلق به او بوده است.
ساسی چه انتظاری از صداوسیما دارد؟ چرا او میتواند ارتش داشته باشد اما عموپورنگ نه؟ آیا واقعا هنر او برایش ارتشی از کودکان میسازد و بیهنری دیگران، ارتش داشتن را از آنان دریغ کرده است؟
مغز استدلال ساسی را میشود از پشت ادبیات هتاک و احمقانهاش در سه محور خلاصه کرد:
حتی آنها هم که پاسخ ساسی به نظرشان قانعکننده و دندانشکن آمده، از صدق قلب، جواب این سوالها را خوب میدانند. آیا واقعا ساسیمانکن که حتی شهرت او هم محتوای فکریاش را میرساند، چنان هنری دارد که سایر موزیسینها، خالقان آثار کودک و هنرمندان کشور ما از آن محرومند؟ از بهرام دهقانیار و حمید متبسم و سودابه سالم و ناصر نظر و کامبیز روشنروان گرفته تا همین عموپورنگ و عموقناد، انسانهای بیهنری هستند که هنوز نتوانستهاند از کودکان ارتش بسازند اما ساسی چنین عصای جادویی دارد؟
البته که ساسی مانکن چنین عصای جادویی دارد، تنها اگر توجه داشته باشیم که ابلیس نیز در طول تاریخ از همین قدرت و ید طولا برای سرباز ساختن از ابناء بشر برخوردار بوده است. حالا اگر کسی دوست دارد میتواند این را بگذارد به حساب هنر شیطان و بیهنری نوح نبی که 900 سال برای هدایت قومش وقت گذاشت و سرآخر هم، همه پیروانش با کلی جنبنده و حیوان در یک کشتی جا شدند!
این ادعا حالا پس از دو سال فشار مردم ایران روی زبان کسی جاری شده که همه وایرال شدن دو ساخته قبلیاش را مرهون همخوانی کودکان و نوجوانان در مدارس کشور بوده است. کسی که هنوز هم از مردم در تیزرهای تبلیغاتیاش خواسته تا ویدئوهای همخوانی و لباهنگهایشان را برایش بفرستند تا او، کار وایرال شدن ساختهاش را راحتتر هموار کند.
هنوز از یاد نبردهایم که «جنتلمنه» 1397 و «دکتر» 1398 و «تهران، توکیو» 1399 دبستانها و مدارس ایران را درمینوردیدند تا از نوجوانان دختر ایرانی سربازهای فرهنگی برای جریانی بسازند که سالهای بعد قرار بود هزینهساز شود. آنها از اول سرباز ساسی نبودند همانطور که «تتلیتیها» از اول آن قدر عجیب و غریب به دنیا نمیآمدند که بعدها بازیچه دست یک روانی متجاوز شوند؛ آنها فقط سلیقههای هنریشان و گوش موسیقاییشان را آرام آرام در بازار پررنگ و لعاب موسیقی عامهپسند و مبتذل از دست میدادند تا روزی دیگر نتوانند جنس مرغوب را از بنجل تشخیص دهند.
ساختههای ساسی هیچوقت برای کودکان و حتی بزرگسالان مناسب نبود اما او هم نهتنها هیچوقت تا امروز چنین اعترافی نکرده بود بلکه برعکس، تا توانست از کودکان و زنان برای تبلیغ و وایرال کردن ویدیوهایش سوءاستفاده کرد. چه کسی «نامرد» است؟ کسی که چنین کلاهبرداری و شارلاتانیسمی را از یاد نمیبرد یا او که دیوار حاشا برایش تا آسمان هفتم بلند است؟
ساسی نهتنها خوب میداند که به خاطر ریتم و سادگی کلمات، مخاطب اصلی ساختههایش کودکان هستند و نهتنها آثارش را با هدفگیری این رده سنی میسازد بلکه از آنها برای تبلیغات و بالا بردن نفوذ آثارش هم استفاده میکند. حاشا کردن او را فقط کسانی باور میکنند که با اذهان سیاسی و چشمان بسته به اوضاع نگاه میکنند و خودآگاه و ناخودآگاه به دنبال بهانهای برای خودتخریبی میگردند.
ساسی حتی همین حالا که در یک کامنت صدکلمهای ادعا کرده کارهایش برای کودکان نیست، باز هم در آخر تصریح کرده که میتواند از کودکان ارتش بسازد و لطف میکند و منت میگذارد و هر سال یا هر دو سال یک اثر میسازد! او از قدرت سربازگیری شیطان در حرکت نرم و طویلالمدت فرهنگی بهخوبی اطلاع دارد و اربابانش و کارفرمایانش بیشک بیشتر از او!
این شاید منطقیترین بخش استدلال ساسیمانکن باشد. حرفی که میشود به آن گفت استدلال درست! حتما نمیشود نیاز موسیقایی بزرگسالان را با آثار کودکان برطرف کرد کمااینکه نمیشود نیاز موسیقایی کودکان را با آثار بزرگسالان پر کرد. اما ساسی همان قدر که به بخش دوم اعتقادی ندارد و عملا به دنبال سربازگیری از کودکان برای ساختههایش است همان میزان هم به دنبال تولید برای یک سبک زندگی خاص در میان بزرگسالان است.
نیاز آدمهای مست نایتکلابها، همبندهای سلول حقیرانهای که ساسی در آن زندگی میکند و اسمش را آزادی گذاشته، نه با «اردک تکتک» رفع میشود نه با خسرو آواز ایران، مرحوم شجریان! حالا شاید باید تقصیرها را به گردن شجریان بیندازیم که نتوانسته نیاز مستها را در کلابها برطرف کند که آنها به عضویت ارتش امثال ساسی و تتلو درآمدهاند.
با همین دستفرمان، تقصیر مارتین اسکورسیزی، کریستوفر نولان، برایان دیپالما، بلا تار، اینگمار برگمان، داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی است که آدمها میروند پورن میبینند! متاسفانه حتی استاد شجریان هم به اندازه ساسی هنرمند نبود؛ و مطمئن باشید که بلاهت فالوور داشتن آن قدر عمیق هست که اگر از ساسی چنین چیزی بپرسید بیمکث این را هم تایید کند. اما آن وقت کسانی که تحتتاثیر استدلال ساسی، کامنتش را شگفتانگیز تلقی کردند و پیش پایش زانو زدند تازه دوزاریشان خواهد افتاد که هنر و هنرمند کجا ایستادهاند و ساسیمانکن کجا! فقط بحث این است که عموپورنگ را آدم صداوسیما میدانند و برنامهساز کودک و طبیعتا نام او را در اندازه مرحوم استاد شجریان بزرگ نمیپندارند تا در مقام دفاع از هنر، نقش ایفا کنند.
افسوس آنکه تمام این استدلالها را کسی پیش پای اندیشمندان و کنشگران فرهنگی و سیاست کشور ما گذاشته که تمام ماموریت خود را در بهترین حالت، خواندن و تولید برای «مستها و پارههای توی کلاب» قرار داده است! ملت ایران با آن سابقه فرهنگی و تمدنی بزرگتر از آن است که عدهای مست و قمارباز مسیر هنریاش را تعریف کنند و عدهای که خود را برده آن مستها و قماربازها و تولیدکننده تفریح برای آنان میدانند، از کودکانش سربازگیری کنند. کسانی که حتی ذرهای با چنین افرادی همصدا شدهاند کلاهشان را بالاتر بگذارند.