روحیات و خلقیات عجیبی داشت چندان که دخترش وقتی خبر مرگ برادر – کاوه - را به پدر میدهد که در جریان گزارش حملۀ آمریکا و در کردستان عراق قربانی شده بود گفت: «جنگ، همین است!»
ابراهیم گلستان کمی بیش از یک قرن زیست و سرانجام در واپسین روز مرداد 1402 خورشیدی در خانۀ رؤیایی خود در عمارتی قرون وسطایی در ساسکس انگلستان چشم از جهان بست. عمارتی به مراتب زیباتر و فراختر از خانههای معمولا کوچک نخستوزیران بریتانیا!
هر چند از آخرین کتابی که نوشت سالها میگذرد و از واپسین فیلمی که ساخت هم اما همچنان به عنوان نویسنده، فیلمساز، عکاس و البته روزنامهنگار شناخته میشد و به خاطر این سابقه و صبغه نوعی شمایل روشنفکری هم برای خود ساخته بود و در سالهای بعد از 70 خورشیدی چون دیگر روشنفکران از گزند طعنههای کیهان دور نیفتاد که یک بار نوشت او با کودتای 28 مرداد بار خود را بست و رفت و منظور مستندهایی بود که برای شرکت نفت ساخت و اگرچه برای گلستان آب و نان فراوان داشت اما ربطی به کودتا نداشت و اگر هم داشت پیشتر دین خود را با ثبت تصاویر تاریخی دادگاه مصدق ادا کرده بود.
حال که صحبت از کودتای 28 مرداد شد این اشاره جا دارد که گلستان زیرکانه در دادگاه دکتر مصدق پس از کودتا حاضر شد و عکسهای تاریخی محاکمۀ 17 آبان 1332 به همت او ثبت شده است. تصاویری که نهایت استفاده را از آینههای تالار آینۀ قصر سلطنت آباد تهران – محل برگزاری دادگاه- برد و جلوه بینظیری به شیر دربند بخشید.
ابراهیم گلستان با همه خصایص اخلاقی که داشت اما مردی از جنس کلمه و قلم و دوربین و در یک کلمه اورژینال بود. منظور از اورژینال و اصل در اینجا یعنی هر چه بود خودش بود و ادای کسی را درنمیآورد و دیگران میکوشیدند ادای او را درآورند و نگاه به آدمها بر اساس این اورژینال بودن حاصل همسفری و همصحبتی با دکتر شکرخواه در سفر اخیر به جنوب (جم) است که به جای قضاوت مثبت و منفی مبنا را همین قرار میداد والبته نمیدانم گلستان را هم ذیل آن توصیف قرار میدهد یا نه.
از ساختههای مشهور او میتوان به «خشت و آینه» اشاره کرد و «اسرار گنج دره جنی» و شگفتا که در اوج نخوت رژیم شاه سقوط آن را بو کشیده بود و یکی از دلایلی که تصمیم گرفت از ایران برود همین بود.
میتوان گفت ابراهیم گلستان با آن سبک زندگی و اشتهاری که هرگز رنگ نباخت و عمری 100 ساله حظ دنیا را به تمامی برد اگر از رنجی که به خاطر فراق فروغ بکشید صرف نظر کنیم چرا که حالا همه میدانند رابطه میان او و فروغ فراتر از ارتباط یک شاعر جوان دوستدار سینما و ادبیات شاغل در استودیو گلستان با کارفرما بوده است.
همسر و فرزندان گلستان البته رابطه گرمی با او نداشتند و خانم لیلی گلستان با فاصله و تلخی یاد میکرد و واکنش او به مرگ پدر گویاست. از ثروت پدر هم در حیات او نصیبی برای فرزندان نبود اما ابراهیم گلستان در ادبیات و سینمای ایران و فراتر از آن در دنیای روشنفکری به یک برند بدل شده بود.
روحیات و خلقیات عجیبی داشت چندان که دخترش وقتی خبر مرگ برادر – کاوه - را به پدر میدهد که در جریان گزارش حملۀ آمریکا و در کردستان عراق قربانی شده بود گفت: «جنگ، همین است!»